عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
نويسنده: استاد حسین انصاریان
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
انسان بايد بداند كه در زندگى با دو واقعيّت روبه روست :
1 ـ مجموع مسائل و برنامه هايى كه به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند .
2 ـ مجموع برنامه هايى كه به زيان اوست گرچه در ظاهر سود و منفعت باشد .
بى ترديد هيچ خردمندى خواهان زيان نيست و اهل خرد از هر زيانى سخت گريزانند . و اين مسئله ثابت شده است كه جز خدا و آنچه مربوط به اوست نه اينكه هيچ چيز ديگر براى انسان نفعى ندارد ، بلكه زيانبار است ، به همين خاطر عارفان براساس معيارهاى قرآنى زندگى مى كنند و دربازار دنيا جز با خداى بزرگ با كسى معامله ندارند ; زيرا مى دانند خداوند مهربان تنها خريدار انسان است و از آدمى فقط ايمان و عمل صالح مى خرد و در برابر آن مزد بى نهايت كرامت مى كند و غير خدا تمام هستى انسان را در راه شكم و شهوت خود مى برد و در برابر اين معامله چيزى به انسان نمى دهد ; زيرا چيزى ندارد كه به انسان بدهد . غير خدا آدمى را به فقر مادى و معنوى مى كشد و دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد ووسيله ى هلاكت ابدى آدمى را فراهم مى نمايد بنا بر اين عارف از غير حق ، رسالت انبيا ، امامت امامان ، حكمت حكيمان ، عرفان عارفان واقعى ، اخلاق حسنه و اعمال پسنديده ، سخت گريزان و به شدّت در ترس و وحشت است .
كسى كه از امور زيانبار و خسران آورِ غير قابل جبران گريزان نباشد ، بايد بداند كه هنوز ترس از مقام خدا ، و وحشت از عقاب فردا ، در دل او جاى نگرفته است وگرچه خود را عارف بداند به وادى عرفان اسلامى قدم نگذاشته است . راستى مگر رشد و كمال ، بصيرت و بينايى و يافتن و رسيدن به اصل معرفت با ادّعاى بدون عمل و دعواى بدون سرمايه امكان پذير است ؟!
1 ـ از همنشينى با گناهكار و فاسدى كه اميد بازگشت و توبه به او نمى رود از آنجا كه نشست و برخاست با اين افراد مانع راه رشد و كمال انسانى است ، بايد تا سر حدّ ريشه كن شدن ارتباط او با او به مبارزه برخاست .
2 ـ آنچه از ديدگاه قرآن و اخبار به عنوان گناه و امر حرام معرّفى شده است .
در اينجا به بخشى از آيات و رواياتى كه مربوط به اين دو واقعيّت است اشاره مى كنيم :
« اى رسول ما آنان كه دين خود را به بازيچه و هوسرانى گرفتند و حيات مادّى آنان را مغرور كرد و فريب داد به حال خود واگذار ، همين قدر به آنان بگو كه هركس عاقبت به عمل خود گرفتار آيد و هيچ كس را جز خدا در دو عالم دادرس و شفيعى نيست و هرچه براى نجات خود از عذاب قيامت فدا بدهد پذيرفته نشود ، آنها همانند كه عاقبت هلاك مى شوند ، و به كيفرشان به شرابى از حميم جهنّم و عذابى دردناك گرفتار مى شوند » .
آرى ! بنا بر با دستورى كه خداوند در اين آيه به پيامبرش داده است مردم مؤمن و عارفان بالله ، بايد از اين گونه مردم كه دين خدا را به مسخره گرفته اند قطع رابطه كنند و از اين بى خردانِ بى خبر ، بگريزند و با آنان هيچ گونه معاشرتى نداشته باشند و به هنگام مبارزه ( بنا به دستور قرآن در هر عصرى ) تا ريشه كن شدن آنان با آنان به جهاد برخاسته و راه الهى را از لوث وجود اينان پاك كنند . متأسفانه در دوران اسلامى ، گروهى به عنوان قطب و درويش و فقير الى الله ، با اين اعلام موجوديّت كردند و افرادى فريب خورده چهره هاى پليد ، كه تشكيل دهندگان سلطنت و شاهنشاهى و دربارهاى كثيف ، و عمودهاى حكومت هاى خائنانه بوده و هستند در ارتباط قرار گرفته و حتّى در قالب اقطاب و به قول خودشان فقرا ، مقاصد شوم و پليد خود را عملى مى كردند . اينان قطب برنامه هاى شيطانى بوده و ذره اى از عرفان اسلامى را نچشيده بودند ; بلكه گرگانى در لباس ميش و به قول پروردگار عالم در حديث قدسى « قطّاع طريق » بندگان حق بودند . عارف واقعى و سر حلقه ى عارفان حقيقى و قطب عرفان و هدايت يعنى وجود مقدّس مولى الموحّدين ، امام العارفين ، اميرالمؤمنين (عليه السلام)بود كه قسمتى از تمام عمرش را با قلدران و گردنكشان و سازندگان دربار و پايه گذاران شاهى و سلطنت و زورمداران و مانعان راه خدا ، با سرسختى هرچه تمام تر مبارزه و جان شيرين خود را در اين راه كه راه خدا بود ، در محراب عبادت نثار كرد ، و چه وقيحند آنان كه آسوده به گناه و يار گناهكارند ، آنگاه خود را عارف و درويش و وابسته به مولا مى دانند !!
« آنان كه دين را پراكندند و در آن گروه گروه شدند (و با اين برنامه شيطانى درصدد تفرقه بين مسلمين برآمدند ، و در كمين درهم شكستن اتّحاد نشستند ، چشم از آنان بپوش ، كه چنين كسان به كار تو نيايند ، از دست اين ناپاكان غمگين مباش كه مجازاتِ جنايات آنان با خداست »
در آيات بعد به عقاب آنچه مى كنند سخت آگاهشان مى گرداند . در اين آيه تعليم مى دهد كه عارف به راه از چنين پليدانى بايد گريزان باشد ، و از همكارى با آنان سخت بپرهيزد ، كه اينان نابود كننده ى دنيا و آخرت آنانند .
« اى اهل ايمان با آن گروه از اهل كتاب (يهود و نصارى) و كافران كه دين شما را به فسوس و بازيچه گرفتند دوستى نكنيد و به خاطر خدا از هر برنامه زيان آورى ، خويشتن دار باشيد، اگر مؤمن به خدا و قيامت و رسولان او هستيد » .
ملّت اسلام بعد از پنج قرن تجربه ، بايد به اين نتيجه رسيده باشد ، كه از يهود و نصارى و كفّار و به تعبير روشن تر از غرب و شرق جز زيان چيزى عايدش نشده و نمى شود . بنا بر اين امروز ، روز دوستى و ارتباط با آنان نيست ، بلكه روز مبارزه و ريشه كن كردن وجود پليد آنان از سر راه آدميّت است .
« اى پيامبر نسبت به گروهى از آنان كه به زبان اظهار ايمان مى كنند و به دل ايمان نمى آورند و با شتاب به كفر رو مى كنند غمگين مباش ، و نيز غمگين مباش نسبت به يهوديانى كه جاسوسى مى كنند و به آن قومى كه از تكبّر نزد تو مى آيند به جاى كلمات حق تو سخنان فتنه انگيز مى رسانند ، آنان به خاطر كينه توزى نسبت به اسلام كلمات حق را پس از آن كه به جاى خود مقرّر شد ، به ميل خويش تغيير دهند و به دروغ و هواى نفس حرام را حلال و حلال را حرام كنند ، مى گويند : اگر حكم قرآن به اين صورتى كه ما مى پسنديم آورده شد بپذيريد و از پيامبر اسلام دورى جوييد ، آرى هركس را خدا به آزمايش و رسوايى افكند هرگز تو نمى توانى از قهر خدا برهانى ، آنان قومى هستند كه خدا نخواسته دلهاشان را از كفر و جهل پاك كند ، آنان در دنيا دچار ذلّت و خوارى اند و برايشان در آخرت عذاب بزرگ است » .
در اين آيه دورى گزيدن از منافقان و جاسوسان پليد و متكبّران آلوده و هركس با راه خدا و پيامبر مخالفت داشته و موجوديّتش به زيان امت اسلامى است ، خواسته شده است . ارتباط با اينان ، انسان را چون آنان دچار خسارت دنيا و عذاب آخرت خواهد كرد و كسى كه ترس و بيم از خسارت در دنيا و عذاب در آخرت دارد ، از چنين پليدانى گريزان و با ايشان كاملاً بى ارتباط است .
« هرگاه آنان كه سوگند و عهد بسته خود را با شما شكستند و در دين شما تمسخر و طعن زدند ، در اين صورت با آنان پيشوايان كفر كارزار كنيد تا به برنامه پليدشان خاتمه دهند » .
« اى كسانى كه ا يمان آورده ايد اگر پدران و برادرانتان كفر را بر ايمان برگزينند نبايد آنان را دوست داشته باشيد ، هركسى با كفر آنان به ايشان دوستى بورزد بى شك ستمكار است » .
« اى اهل ايمان با هركه از يهود و نصارى ايمان به روز قيامت نياورده ، و آنچه خدا و رسولش حرام كرده حرام نمى دانند و به دين حق نمى گروند قتال و كارزار كنيد يا آن كه با ذلّت و تواضع به اسلام جزيه دهند » .
راستى اين آيه با چه موضع محكمى تكليف ملّت اسلام را در برابر يهودى ها و نصرانى ها به خصوص جانيان اروپا و آمريكا و اسرائيل معلوم مى كند اين ملّت اسلام است كه بايد با تمام قدرت با تكيه بر الله تكليف خود را ، بنا بر قول خدا در اين آيه ، با دشمنان خدا معلوم كند . و خدا لعنت كند آن خائنينى كه تحت عنوان سردمداران ممالك اسلامى عليه اسلام و مردم مسلمان با اين آدمخواران سازش كردند ، اگر اينان ايمان به خدا و حساب قيامت داشتند ، نه اينكه با آنان دوستى نمى كردند ; بلكه در برابر آنان از اسلام و ملّت مظلوم اسلام دفاع مى كردند .
« مردان دو رو و زنان دو رو يعنى آنان كه به زبان ادّعاى مسلمانى دارند ولى به دل هيچ اعتقادى به برنامه هاى الهى ندارند از همديگر و طرفدار يكديگرند ، دست از نيكى برداشته مردم را به كار بد وادار و از كار نيك منع مى كنند و چون خدا را فراموش كردند ، خدا هم آنان را به خود واگذاشت تا از هر سعادتى محروم شوند ، در حقيقت منافقان از بدترين زشتكاران عالمند ، خدا مرد و زن منافق و كافران را وعده ى آتش دوزخ و خلود در آن داده ، همان دوزخ براى كيفر آنان كافى است ، و خدا آنان را لعنت كرده و براى آنان عذاب ابد فراهم آورده » . از اين نمونه آيات ، در قرآن مجيد فراوان است كه استفاده مى شود كه عارف موظف است در درجه ى اوّل چهره هاى ناپاكى كه در قرآن معرفى شده اند بشناسد و به وظيفه الهى خود عمل كند . اگر وظيفه اش گريز از آنهاست بگريزد كه اين گريختن بر مبناى ترس از خدا است ، و اگر مسئوليّتش كارزار با آنان است ، در راه جهاد قدم بگذارد ، و شرّ آنان را از راه خدا بردارد ، و توجّه كند كه امام ششم درباره واقعيّت و نتيجه خوف عارفان فرموده : وَدَليلُ الخَوْفِ الهَرَبُ ، دليل و نشانه ى اينكه دل عارف را بيم از مقام خدا احاطه كرده دورى او از اهل معاصى و آلودگان به كفر وفسق ونفاق وعهدشكنى ، ونيز دورى از معاصى شخصى وآنچه خدا از آن نهى فرموده است ، مى باشد .
يكى از مهمترين پايه هاى اسلام اجتناب و دورى از گناه است ، آن قدر كه اسلام بر دورى از گناه پافشارى دارد اصرار بر عبادت ندارد . تازه اگر در آيين عزيز الهى دقت كنيم ، مى بينيم كه بزرگترين عبادت و پر ارزش ترين خط بندگى ، دورى جستن از معاصى است . در روايات تقوا و خوددارى از گناه به عنوان افضل عبادات و پر پاداش ترين بندگى ها به حساب آمده است .
عارف به اثر وضعى گناه در دنيا و عقوبت سخت آن در آخرت واقف است . براساس اين آگاهى كسب خوف كرده و خوف در وجود او ، بهترين عامل وشديدترين علّت براى گريز از گناه است . اينك به رواياتى در اين باب توجه كنيد :
أَجَل قَريب أَوْ إِلى وَقْت بَطيئى فَيَذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى : لِلْمَلَكِ لانَقْضِ حاجَتَهُ وَأَحْرِمْهُ إِيّاها فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسُخْطي وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنّي .
« امام باقر (عليه السلام) فرمود : بنده از خدا حاجتى مى خواهد كه اقتضا دارد دير يا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مى شود ، و خداى تبارك و تعالى به فرشته مأمور برآوردن حاجت مى فرمايد : حاجتش را اجابت مكن و او را از آن محروم دار ، زيرا خود را در معرض خشم من قرار داد ، و سزاوار محروميّت شد » .
2 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إِنَّ الْرَجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَيِّئَ أَسْرَعُ في صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينَ في اللّحْمِ .
« امام ششم فرمود : انسان گناه مى كند ، از نماز شب با آن همه خصوصيّت و آثار دنيايى و آخرتى محروم مى گردد و به حق كه اثر گناه در گنه كار از اثر كارد در گوشت سريعتر است » .
3 ـ قالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) : لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَلا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ ، وَكَفى بِما سَلَفَ تَفَكُّراً وَكَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً .
« اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود : دردى براى قلوب ، دردناكتر از گناهان نيست ، و ترسى سخت تر از ترس براى مرگ نيست ، و گذشته براى عبرت گرفتن كافى است ، و مرگ براى اندرز دادن بس است » .
4 ـ عَن أَبي الْحَسَنِ (عليه السلام) : إِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ في كُلّ يَوْم وَلَيْلَة مُنادِياً يُنادي : مَهْلاً مَهْلاً عِبادَ اللهِ عَنْ مَعاصي اللهِ ، فَلَوْ لا بَهائِمُ رُتَّعٌ ، وَصِبْيَةٌ رُضِّعُ ، وَشُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذابُ صَبّاً ، تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً .
« حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : خداوند يك منادى دارد ، يك شب و روز فرياد مى زند : اى بندگان خدا از حركت به سوى نافرمانيها بايستيد ، بايستيد ، كه اگر چهارپايان چرنده و كودكان شيرخوار ، و پيران ركوع كننده نبودند ، عذابى بر شما فرو مى ريخت كه نرم و كوبيده شويد » .
5 ـ عَنْ نُعْمانِ الرّازي قال : سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) يَقُولُ : مَنْ زَنى خَرَجَ مِنَ الاِْيمانِ وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مَنَ الاِْيمانِ ، وَمَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الإِيمانِ .
« نعمان رازى مى گويد : از حضرت صادق شنيدم كه فرمود : كسى كه زنا كند و آن كس كه شراب بنوشد ، و شخصى كه يك روز از ماه رمضان را عمداً بخورد از ايمان خارج شده است » .
عَنْ عُبَيْدَةِ بنِ زُرارة قالَ : سَأَلْتُ أَبا عَبْدِاللهِ عَنِ الْكَبائِرِ : فَقالَ هُنَّ في كِتابِ عَلى سَبْعٌ : الْكُفْرُ بِاللهِ ، وَقَتْلُ النَّفْسِ ، وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ ، وَأَكْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَأَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلماً ، وَالْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ ، وَالْتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ ، قالَ : فَقُلْتُ : فَهذا أَكْبَرُ الْمَعاصي ; قالَ نَعَمْ قُلْتُ : فَأَكْلُ درهَم مِن مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلاةِ قالَ تَرْكُ الصَّلاةِ قُلْتُ : فَما عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلاةِ في الْكَبائِرِ فَقالَ أَيُّ شَيء أَوَّلُ ما قُلْتُ لَكَ قالَ : قُلْتُ الْكُفْرُ قالَ : فَإِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ يَعْني مِنْ غَيْرِ عِلَّة .
« عبيدة بن زرارة مى گويد : از حضرت صادق درباره ى گناهان كبيره پرسيدم ، فرمود : در كتاب على (عليه السلام) هفت گناه از گناهان كبيره است :
1 ـ كفر به خدا ،
2 ـ آدم كشى ،
3 ـ عدم رعايت حقوق پدر و مادر ،
4 ـ خوردن ربا بعد از دانستن ،
5 ـ خوردن مال يتيم بناحق ،
6 ـ فرار از جهاد ،
7 ـ ايمان بعد از اسلام . عرضه داشتم : اينها بزرگترين گناهانند ؟ فرمود : آرى ، گفتم : گناه يك درهم خوردن مال يتيم به ناحق بزرگتر است يا ترك نماز ، فرمود : ترك نماز ، عرضه داشتم : شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى ، فرمود : اوّلين چيزى كه گفتم چه بود ؟ عرض كردم : كفر ، فرمود : تارك نماز كافر است ، البته بدون علّت و عذر » .
عقيده مرحوم علاّمه ى مجلسى بر آن است كه جمله «بدون عذر و علّت» يا كلام مرحوم كلينى است يا يكى از روايت كنندگان .
1 ـ هر گناهى كه خداوند در قرآن مجيد انسان را به خاطر آن به عذاب تهديد كرده است .
2 ـ هر معصيتى كه شارع برايش حدّى معين كرده و در قرآن نسبت به آن تهديد آمده است .
3 ـ هر گناهى كه ارتكاب آن دلالت بر بى اعتنايى به دين داشته باشد .
4 ـ هر گناهى كه حرمتش به دليل قاطعى ثابت شده باشد .
5 ـ هر معصيتى كه در كتاب و سنّت به شدّت مورد تهديد قرار گرفته باشد .
6 ـ ابن مسعود مى گويد : گناهان از اوّل سوره نساء تا آيه شريفه «اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» كبيره است .
7 ـ هر گناهى كبيره است ، زيرا هر معصيتى مخالفت خداست و كوچك و بزرگى آنها نسبت به بالا و پايين است : مثلاً بوسيدن زن نامحرم نسبت به زنا صغيره و نسبت به نظر كردن به او كبيره است .
سپس علاّمه ى بزرگ ، خدمتگزار بى نظير مرحوم مجلسى مى گويد : گويا نظر كسى كه همه گناهان را كبيره دانسته اين است كه گناه را نبايد كوچك و ناچيز شمرد ; چنانچه در اخبار بسيارى آمده است كه گناه را كوچك نشماريد ; زيرا نافرمانى شخص بزرگ ، بزرگ است و مخالفت با پروردگار جليل سنگين ; ولى اين موضوع منافات ندارد كه برخى از گناهان نسبت به خود بزرگتر از برخى ديگر باشد و به صغائر و كبائر تقسيم گردد ، كه اگر از كبائر كناره گيرى شود صغائر آنها آمرزيده گردد ، و ارتكاب كبيره و اصرار بر صغيره با عدالت منافات دارد . امّا راجع به شماره ى گناهان كبيره ، برخى آنها را هفت عدد دانسته اند : 1 ـ شرك به خدا 2 ـ آدم كشى 3 ـ تهمت زنا زدن به زن پاكدامن 4 ـ خوردن مال يتيم 5 ـ زنا 6 ـ فرار از جنگ 7 ـ عقوق والدين .
و عدّه اى 13 گناه ديگر را به آن اضافه كرده اند : 1 ـ لواط 2 ـ جادوگرى 3 ـ رباخوارى 4 ـ غيبت 5 ـ سوگند دروغ 6 ـ شهادت ناحق 7 ـ ميخوارى 8 ـ بى احترامى به كعبه 9 ـ دزدى 10 ـ پيمان شكنى 11 ـ تعرّب بعد از هجرت 12 ـ نوميدى از رحمت خدا 13 ـ ايمنى از مكر پروردگار .
و بعضى ديگر از علما و بيداران راه حق ، 14 گناه ديگر بر گناهان بالا افزوده اند : 1 ـ خوردن مردار 2 ـ خوردن خون 3 ـ خوردن گوشت خوك 4 ـ خوردن قربانى براى غير خدا 5 ـ خوردن هر حرامى مانند رشوه تحت عنوان سُحْت 6 ـ قماربازى 7 ـ كم فروشى 8 ـ كمك به ظالم 9 ـ حبس حق مردم بدون دست تنگى 10 ـ اسراف 11 ـ تبذير 12 ـ خيانت 13 ـ اشتغال به كارهاى بيهوده 14 ـ اصرار ورزيدن بر گناهان صغيره .
مجلسى سپس مى گويد : براى هيچ يك از اين اقوال و تعريف و شماره ى گناهان ، دليل مطمئنى نيست و شايد پنهان بودن كبيره يا عدد آن از طرف خدا مصلحتى باشد ، چنانكه در نهان بودن شب قدر و صلاة وُسْطى مصلحت است !
برخى از بيداران مى گويند : مصلحت پنهان بودن عدد كبيره ، يا خود كبيره در آن است كه انسان در تمام لحظات از هر گناهى خوددارى كند ; مبادا كه آن گناه كبيره باشد و اتّفاقاً در همان وقت انسان مورد خشم و غضب حق و سخط حضرت حق قرار بگيرد و توبه برايش مشكل شود . چون در روايات آمده است : از هر گناهى بپرهيزيد ; مبادا كه هنگام ارتكاب گناهى ناگهان مورد سخط قرار گيريد ، و از هيچ عبادتى روى مگردانيد كه رحمت او در عبادات پنهان است و ممكن است عبادتى باشد كه رحمت حق را به سوى شما جلب كند و شما نسبت به آن غافل باشيد .
6 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : أَرْكانُ الْكُفْرِ أَرْبَعَةٌ : الرَّغْبَةُ وَالرَّهْبَةُ وَالسَّخَطُ وَالْغَضَبُ .
« امام ششم از رسول اسلام نقل مى كند كه : پايه هاى كفر چهار چيز است :
1 ـ دلبستگى به دنيا و شهوات نفسانى ، 2 ـ ترس از دست رفتن دنيا و ترس از پرداخت جهاد و زكات ، 3 ـ ناخرسندى از فعل خدا نسبت به خود از تقسيم روزى و قضا و قدر ، 4 ـ خشم » .
7 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتّ : حُبُّ الدُّنْيا ، وَحُبُّ الرِئاسَةِ ، وَحُبُّ الطَّعامِ ، وَحُبُّ النَّوْمِ ، وَحُبُّ الرَّاحَةِ ، وَحُبُّ النِّساءِ .
« امام ششم از رسول خدا نقل مى كند : سرآغاز نافرمانى از خدا شش چيز است : دوستى دنيا ، رياست ، خوراك ، استراحت و دوستى ( بى مورد ) » .
زشتى اين شش برنامه ، در روايت ،در صورت افراط و گرايش بيش از حدّ به آن موارد است به عبارت ديگر ، اسلام نه افراط را مى پسندد و نه تفريط را ; بلكه اعتدال از مهمترين ويژه گى هاى اين دين الهى است كه حتى در مورد عبادات نيز مورد سفارش قرار گرفته است .
8 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ القَلْبِ وَشِدَّةُ الْحِرْصِ في طَلَبِ الدُّنْيا ( الرِّزق ) وَالإِصْرارِ عَلَى الذَّنْبِ .
« امام ششم از نبى اكرم نقل مى كند كه : از نشانه هاى بدبختى خشك چشمى و سخت دلى ، و حرص زياد در طلب دنيا و اصرار به گناه است » .
9 ـ عَنْ أَبي عَبْداللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ثَلاثٌ مِنْ كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقاً وَإِنْ صامَ وَصَلّى وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ : مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ وَإِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَإِذا وَعَدَ خَلَفَ ، إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ في كِتابِهِ : ( اِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ ) وَقالَ : ( أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ اِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ ) وفي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ ( وَاذْكُرْ في الْكِتابِ اِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَكانَ رَسُولاً نَبِيّاً ) .
« امام صادق (عليه السلام) از نبى اكرم نقل مى كند كه : سه صفت است كه در هركه باشد منافق است اگرچه اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند : كسى كه در امانت خيانت كند ، در سخن گفتن دروغ بگويد و هرگاه وعده دهد خلف وعده كند . خداوند در كتابش فرموده : خدا خيانتكاران را دوست ندارد و لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد و فرموده اسماعيل را در كتاب ياد كن همانا او درست وعده و رسول و پيامبر بود » .
آنچه ذكر شد نمونه اى است از ويژه گى هاى عارفان خائفِ از مقام حق ، و بيم داران از عذاب فردا . آن كس كه براى شناخت محرّمات اقدام نكند ، و آن كس كه محرّمات را مى شناسد و از آن پروا نمى كند امتيازى گريز ندارد از مسلمانى ندارد ، و آن كه از گنهكار و گناه پرهيز دارد و چون گوسپندى كه از گرگ مى گريزد از عاصيان عامد و گنهكاران معاند مى گريزد عارفى است كه خوف در دل او جايگزين شده است ، فرار و گريزش از گناه و اهل گناه ، دليل بر خوف اوست اين است معناى قول حضرت صادق امام به حق ناطق كه فرمود :(فَدَليلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ ).
منبع: http://erfan.ir
/خ
فَدَليلُ الْخَوفِ الهَرَبُ
انسان بايد بداند كه در زندگى با دو واقعيّت روبه روست :
1 ـ مجموع مسائل و برنامه هايى كه به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند .
2 ـ مجموع برنامه هايى كه به زيان اوست گرچه در ظاهر سود و منفعت باشد .
بى ترديد هيچ خردمندى خواهان زيان نيست و اهل خرد از هر زيانى سخت گريزانند . و اين مسئله ثابت شده است كه جز خدا و آنچه مربوط به اوست نه اينكه هيچ چيز ديگر براى انسان نفعى ندارد ، بلكه زيانبار است ، به همين خاطر عارفان براساس معيارهاى قرآنى زندگى مى كنند و دربازار دنيا جز با خداى بزرگ با كسى معامله ندارند ; زيرا مى دانند خداوند مهربان تنها خريدار انسان است و از آدمى فقط ايمان و عمل صالح مى خرد و در برابر آن مزد بى نهايت كرامت مى كند و غير خدا تمام هستى انسان را در راه شكم و شهوت خود مى برد و در برابر اين معامله چيزى به انسان نمى دهد ; زيرا چيزى ندارد كه به انسان بدهد . غير خدا آدمى را به فقر مادى و معنوى مى كشد و دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد ووسيله ى هلاكت ابدى آدمى را فراهم مى نمايد بنا بر اين عارف از غير حق ، رسالت انبيا ، امامت امامان ، حكمت حكيمان ، عرفان عارفان واقعى ، اخلاق حسنه و اعمال پسنديده ، سخت گريزان و به شدّت در ترس و وحشت است .
كسى كه از امور زيانبار و خسران آورِ غير قابل جبران گريزان نباشد ، بايد بداند كه هنوز ترس از مقام خدا ، و وحشت از عقاب فردا ، در دل او جاى نگرفته است وگرچه خود را عارف بداند به وادى عرفان اسلامى قدم نگذاشته است . راستى مگر رشد و كمال ، بصيرت و بينايى و يافتن و رسيدن به اصل معرفت با ادّعاى بدون عمل و دعواى بدون سرمايه امكان پذير است ؟!
از چه چيز بايد گريخت
1 ـ از همنشينى با گناهكار و فاسدى كه اميد بازگشت و توبه به او نمى رود از آنجا كه نشست و برخاست با اين افراد مانع راه رشد و كمال انسانى است ، بايد تا سر حدّ ريشه كن شدن ارتباط او با او به مبارزه برخاست .
2 ـ آنچه از ديدگاه قرآن و اخبار به عنوان گناه و امر حرام معرّفى شده است .
در اينجا به بخشى از آيات و رواياتى كه مربوط به اين دو واقعيّت است اشاره مى كنيم :
آيه اوّل : هوسرانان
« اى رسول ما آنان كه دين خود را به بازيچه و هوسرانى گرفتند و حيات مادّى آنان را مغرور كرد و فريب داد به حال خود واگذار ، همين قدر به آنان بگو كه هركس عاقبت به عمل خود گرفتار آيد و هيچ كس را جز خدا در دو عالم دادرس و شفيعى نيست و هرچه براى نجات خود از عذاب قيامت فدا بدهد پذيرفته نشود ، آنها همانند كه عاقبت هلاك مى شوند ، و به كيفرشان به شرابى از حميم جهنّم و عذابى دردناك گرفتار مى شوند » .
آرى ! بنا بر با دستورى كه خداوند در اين آيه به پيامبرش داده است مردم مؤمن و عارفان بالله ، بايد از اين گونه مردم كه دين خدا را به مسخره گرفته اند قطع رابطه كنند و از اين بى خردانِ بى خبر ، بگريزند و با آنان هيچ گونه معاشرتى نداشته باشند و به هنگام مبارزه ( بنا به دستور قرآن در هر عصرى ) تا ريشه كن شدن آنان با آنان به جهاد برخاسته و راه الهى را از لوث وجود اينان پاك كنند . متأسفانه در دوران اسلامى ، گروهى به عنوان قطب و درويش و فقير الى الله ، با اين اعلام موجوديّت كردند و افرادى فريب خورده چهره هاى پليد ، كه تشكيل دهندگان سلطنت و شاهنشاهى و دربارهاى كثيف ، و عمودهاى حكومت هاى خائنانه بوده و هستند در ارتباط قرار گرفته و حتّى در قالب اقطاب و به قول خودشان فقرا ، مقاصد شوم و پليد خود را عملى مى كردند . اينان قطب برنامه هاى شيطانى بوده و ذره اى از عرفان اسلامى را نچشيده بودند ; بلكه گرگانى در لباس ميش و به قول پروردگار عالم در حديث قدسى « قطّاع طريق » بندگان حق بودند . عارف واقعى و سر حلقه ى عارفان حقيقى و قطب عرفان و هدايت يعنى وجود مقدّس مولى الموحّدين ، امام العارفين ، اميرالمؤمنين (عليه السلام)بود كه قسمتى از تمام عمرش را با قلدران و گردنكشان و سازندگان دربار و پايه گذاران شاهى و سلطنت و زورمداران و مانعان راه خدا ، با سرسختى هرچه تمام تر مبارزه و جان شيرين خود را در اين راه كه راه خدا بود ، در محراب عبادت نثار كرد ، و چه وقيحند آنان كه آسوده به گناه و يار گناهكارند ، آنگاه خود را عارف و درويش و وابسته به مولا مى دانند !!
آيه دوم : تفرقه اندازان
« آنان كه دين را پراكندند و در آن گروه گروه شدند (و با اين برنامه شيطانى درصدد تفرقه بين مسلمين برآمدند ، و در كمين درهم شكستن اتّحاد نشستند ، چشم از آنان بپوش ، كه چنين كسان به كار تو نيايند ، از دست اين ناپاكان غمگين مباش كه مجازاتِ جنايات آنان با خداست »
در آيات بعد به عقاب آنچه مى كنند سخت آگاهشان مى گرداند . در اين آيه تعليم مى دهد كه عارف به راه از چنين پليدانى بايد گريزان باشد ، و از همكارى با آنان سخت بپرهيزد ، كه اينان نابود كننده ى دنيا و آخرت آنانند .
آيه سوم : بازيچه گران
« اى اهل ايمان با آن گروه از اهل كتاب (يهود و نصارى) و كافران كه دين شما را به فسوس و بازيچه گرفتند دوستى نكنيد و به خاطر خدا از هر برنامه زيان آورى ، خويشتن دار باشيد، اگر مؤمن به خدا و قيامت و رسولان او هستيد » .
ملّت اسلام بعد از پنج قرن تجربه ، بايد به اين نتيجه رسيده باشد ، كه از يهود و نصارى و كفّار و به تعبير روشن تر از غرب و شرق جز زيان چيزى عايدش نشده و نمى شود . بنا بر اين امروز ، روز دوستى و ارتباط با آنان نيست ، بلكه روز مبارزه و ريشه كن كردن وجود پليد آنان از سر راه آدميّت است .
آيه چهارم : ظاهرفريبان
« اى پيامبر نسبت به گروهى از آنان كه به زبان اظهار ايمان مى كنند و به دل ايمان نمى آورند و با شتاب به كفر رو مى كنند غمگين مباش ، و نيز غمگين مباش نسبت به يهوديانى كه جاسوسى مى كنند و به آن قومى كه از تكبّر نزد تو مى آيند به جاى كلمات حق تو سخنان فتنه انگيز مى رسانند ، آنان به خاطر كينه توزى نسبت به اسلام كلمات حق را پس از آن كه به جاى خود مقرّر شد ، به ميل خويش تغيير دهند و به دروغ و هواى نفس حرام را حلال و حلال را حرام كنند ، مى گويند : اگر حكم قرآن به اين صورتى كه ما مى پسنديم آورده شد بپذيريد و از پيامبر اسلام دورى جوييد ، آرى هركس را خدا به آزمايش و رسوايى افكند هرگز تو نمى توانى از قهر خدا برهانى ، آنان قومى هستند كه خدا نخواسته دلهاشان را از كفر و جهل پاك كند ، آنان در دنيا دچار ذلّت و خوارى اند و برايشان در آخرت عذاب بزرگ است » .
در اين آيه دورى گزيدن از منافقان و جاسوسان پليد و متكبّران آلوده و هركس با راه خدا و پيامبر مخالفت داشته و موجوديّتش به زيان امت اسلامى است ، خواسته شده است . ارتباط با اينان ، انسان را چون آنان دچار خسارت دنيا و عذاب آخرت خواهد كرد و كسى كه ترس و بيم از خسارت در دنيا و عذاب در آخرت دارد ، از چنين پليدانى گريزان و با ايشان كاملاً بى ارتباط است .
آيه پنجم : پيمان شكنان سُست عهد
« هرگاه آنان كه سوگند و عهد بسته خود را با شما شكستند و در دين شما تمسخر و طعن زدند ، در اين صورت با آنان پيشوايان كفر كارزار كنيد تا به برنامه پليدشان خاتمه دهند » .
آيه ششم : حتى پدر و مادر
« اى كسانى كه ا يمان آورده ايد اگر پدران و برادرانتان كفر را بر ايمان برگزينند نبايد آنان را دوست داشته باشيد ، هركسى با كفر آنان به ايشان دوستى بورزد بى شك ستمكار است » .
آيه هفتم : منكران معاد
« اى اهل ايمان با هركه از يهود و نصارى ايمان به روز قيامت نياورده ، و آنچه خدا و رسولش حرام كرده حرام نمى دانند و به دين حق نمى گروند قتال و كارزار كنيد يا آن كه با ذلّت و تواضع به اسلام جزيه دهند » .
راستى اين آيه با چه موضع محكمى تكليف ملّت اسلام را در برابر يهودى ها و نصرانى ها به خصوص جانيان اروپا و آمريكا و اسرائيل معلوم مى كند اين ملّت اسلام است كه بايد با تمام قدرت با تكيه بر الله تكليف خود را ، بنا بر قول خدا در اين آيه ، با دشمنان خدا معلوم كند . و خدا لعنت كند آن خائنينى كه تحت عنوان سردمداران ممالك اسلامى عليه اسلام و مردم مسلمان با اين آدمخواران سازش كردند ، اگر اينان ايمان به خدا و حساب قيامت داشتند ، نه اينكه با آنان دوستى نمى كردند ; بلكه در برابر آنان از اسلام و ملّت مظلوم اسلام دفاع مى كردند .
آيه هشتم : منافقان دو رو
« مردان دو رو و زنان دو رو يعنى آنان كه به زبان ادّعاى مسلمانى دارند ولى به دل هيچ اعتقادى به برنامه هاى الهى ندارند از همديگر و طرفدار يكديگرند ، دست از نيكى برداشته مردم را به كار بد وادار و از كار نيك منع مى كنند و چون خدا را فراموش كردند ، خدا هم آنان را به خود واگذاشت تا از هر سعادتى محروم شوند ، در حقيقت منافقان از بدترين زشتكاران عالمند ، خدا مرد و زن منافق و كافران را وعده ى آتش دوزخ و خلود در آن داده ، همان دوزخ براى كيفر آنان كافى است ، و خدا آنان را لعنت كرده و براى آنان عذاب ابد فراهم آورده » . از اين نمونه آيات ، در قرآن مجيد فراوان است كه استفاده مى شود كه عارف موظف است در درجه ى اوّل چهره هاى ناپاكى كه در قرآن معرفى شده اند بشناسد و به وظيفه الهى خود عمل كند . اگر وظيفه اش گريز از آنهاست بگريزد كه اين گريختن بر مبناى ترس از خدا است ، و اگر مسئوليّتش كارزار با آنان است ، در راه جهاد قدم بگذارد ، و شرّ آنان را از راه خدا بردارد ، و توجّه كند كه امام ششم درباره واقعيّت و نتيجه خوف عارفان فرموده : وَدَليلُ الخَوْفِ الهَرَبُ ، دليل و نشانه ى اينكه دل عارف را بيم از مقام خدا احاطه كرده دورى او از اهل معاصى و آلودگان به كفر وفسق ونفاق وعهدشكنى ، ونيز دورى از معاصى شخصى وآنچه خدا از آن نهى فرموده است ، مى باشد .
پرهيز از معاصى در روايات
يكى از مهمترين پايه هاى اسلام اجتناب و دورى از گناه است ، آن قدر كه اسلام بر دورى از گناه پافشارى دارد اصرار بر عبادت ندارد . تازه اگر در آيين عزيز الهى دقت كنيم ، مى بينيم كه بزرگترين عبادت و پر ارزش ترين خط بندگى ، دورى جستن از معاصى است . در روايات تقوا و خوددارى از گناه به عنوان افضل عبادات و پر پاداش ترين بندگى ها به حساب آمده است .
عارف به اثر وضعى گناه در دنيا و عقوبت سخت آن در آخرت واقف است . براساس اين آگاهى كسب خوف كرده و خوف در وجود او ، بهترين عامل وشديدترين علّت براى گريز از گناه است . اينك به رواياتى در اين باب توجه كنيد :
آثار شوم گناه
أَجَل قَريب أَوْ إِلى وَقْت بَطيئى فَيَذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى : لِلْمَلَكِ لانَقْضِ حاجَتَهُ وَأَحْرِمْهُ إِيّاها فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسُخْطي وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنّي .
« امام باقر (عليه السلام) فرمود : بنده از خدا حاجتى مى خواهد كه اقتضا دارد دير يا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مى شود ، و خداى تبارك و تعالى به فرشته مأمور برآوردن حاجت مى فرمايد : حاجتش را اجابت مكن و او را از آن محروم دار ، زيرا خود را در معرض خشم من قرار داد ، و سزاوار محروميّت شد » .
2 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إِنَّ الْرَجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَيِّئَ أَسْرَعُ في صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينَ في اللّحْمِ .
« امام ششم فرمود : انسان گناه مى كند ، از نماز شب با آن همه خصوصيّت و آثار دنيايى و آخرتى محروم مى گردد و به حق كه اثر گناه در گنه كار از اثر كارد در گوشت سريعتر است » .
3 ـ قالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) : لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَلا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ ، وَكَفى بِما سَلَفَ تَفَكُّراً وَكَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً .
« اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود : دردى براى قلوب ، دردناكتر از گناهان نيست ، و ترسى سخت تر از ترس براى مرگ نيست ، و گذشته براى عبرت گرفتن كافى است ، و مرگ براى اندرز دادن بس است » .
4 ـ عَن أَبي الْحَسَنِ (عليه السلام) : إِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ في كُلّ يَوْم وَلَيْلَة مُنادِياً يُنادي : مَهْلاً مَهْلاً عِبادَ اللهِ عَنْ مَعاصي اللهِ ، فَلَوْ لا بَهائِمُ رُتَّعٌ ، وَصِبْيَةٌ رُضِّعُ ، وَشُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذابُ صَبّاً ، تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً .
« حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : خداوند يك منادى دارد ، يك شب و روز فرياد مى زند : اى بندگان خدا از حركت به سوى نافرمانيها بايستيد ، بايستيد ، كه اگر چهارپايان چرنده و كودكان شيرخوار ، و پيران ركوع كننده نبودند ، عذابى بر شما فرو مى ريخت كه نرم و كوبيده شويد » .
5 ـ عَنْ نُعْمانِ الرّازي قال : سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) يَقُولُ : مَنْ زَنى خَرَجَ مِنَ الاِْيمانِ وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مَنَ الاِْيمانِ ، وَمَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الإِيمانِ .
« نعمان رازى مى گويد : از حضرت صادق شنيدم كه فرمود : كسى كه زنا كند و آن كس كه شراب بنوشد ، و شخصى كه يك روز از ماه رمضان را عمداً بخورد از ايمان خارج شده است » .
عَنْ عُبَيْدَةِ بنِ زُرارة قالَ : سَأَلْتُ أَبا عَبْدِاللهِ عَنِ الْكَبائِرِ : فَقالَ هُنَّ في كِتابِ عَلى سَبْعٌ : الْكُفْرُ بِاللهِ ، وَقَتْلُ النَّفْسِ ، وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ ، وَأَكْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَأَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلماً ، وَالْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ ، وَالْتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ ، قالَ : فَقُلْتُ : فَهذا أَكْبَرُ الْمَعاصي ; قالَ نَعَمْ قُلْتُ : فَأَكْلُ درهَم مِن مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلاةِ قالَ تَرْكُ الصَّلاةِ قُلْتُ : فَما عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلاةِ في الْكَبائِرِ فَقالَ أَيُّ شَيء أَوَّلُ ما قُلْتُ لَكَ قالَ : قُلْتُ الْكُفْرُ قالَ : فَإِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ يَعْني مِنْ غَيْرِ عِلَّة .
« عبيدة بن زرارة مى گويد : از حضرت صادق درباره ى گناهان كبيره پرسيدم ، فرمود : در كتاب على (عليه السلام) هفت گناه از گناهان كبيره است :
1 ـ كفر به خدا ،
2 ـ آدم كشى ،
3 ـ عدم رعايت حقوق پدر و مادر ،
4 ـ خوردن ربا بعد از دانستن ،
5 ـ خوردن مال يتيم بناحق ،
6 ـ فرار از جهاد ،
7 ـ ايمان بعد از اسلام . عرضه داشتم : اينها بزرگترين گناهانند ؟ فرمود : آرى ، گفتم : گناه يك درهم خوردن مال يتيم به ناحق بزرگتر است يا ترك نماز ، فرمود : ترك نماز ، عرضه داشتم : شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى ، فرمود : اوّلين چيزى كه گفتم چه بود ؟ عرض كردم : كفر ، فرمود : تارك نماز كافر است ، البته بدون علّت و عذر » .
عقيده مرحوم علاّمه ى مجلسى بر آن است كه جمله «بدون عذر و علّت» يا كلام مرحوم كلينى است يا يكى از روايت كنندگان .
گناهان كبيره از نظر بزرگان
1 ـ هر گناهى كه خداوند در قرآن مجيد انسان را به خاطر آن به عذاب تهديد كرده است .
2 ـ هر معصيتى كه شارع برايش حدّى معين كرده و در قرآن نسبت به آن تهديد آمده است .
3 ـ هر گناهى كه ارتكاب آن دلالت بر بى اعتنايى به دين داشته باشد .
4 ـ هر گناهى كه حرمتش به دليل قاطعى ثابت شده باشد .
5 ـ هر معصيتى كه در كتاب و سنّت به شدّت مورد تهديد قرار گرفته باشد .
6 ـ ابن مسعود مى گويد : گناهان از اوّل سوره نساء تا آيه شريفه «اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» كبيره است .
7 ـ هر گناهى كبيره است ، زيرا هر معصيتى مخالفت خداست و كوچك و بزرگى آنها نسبت به بالا و پايين است : مثلاً بوسيدن زن نامحرم نسبت به زنا صغيره و نسبت به نظر كردن به او كبيره است .
سپس علاّمه ى بزرگ ، خدمتگزار بى نظير مرحوم مجلسى مى گويد : گويا نظر كسى كه همه گناهان را كبيره دانسته اين است كه گناه را نبايد كوچك و ناچيز شمرد ; چنانچه در اخبار بسيارى آمده است كه گناه را كوچك نشماريد ; زيرا نافرمانى شخص بزرگ ، بزرگ است و مخالفت با پروردگار جليل سنگين ; ولى اين موضوع منافات ندارد كه برخى از گناهان نسبت به خود بزرگتر از برخى ديگر باشد و به صغائر و كبائر تقسيم گردد ، كه اگر از كبائر كناره گيرى شود صغائر آنها آمرزيده گردد ، و ارتكاب كبيره و اصرار بر صغيره با عدالت منافات دارد . امّا راجع به شماره ى گناهان كبيره ، برخى آنها را هفت عدد دانسته اند : 1 ـ شرك به خدا 2 ـ آدم كشى 3 ـ تهمت زنا زدن به زن پاكدامن 4 ـ خوردن مال يتيم 5 ـ زنا 6 ـ فرار از جنگ 7 ـ عقوق والدين .
و عدّه اى 13 گناه ديگر را به آن اضافه كرده اند : 1 ـ لواط 2 ـ جادوگرى 3 ـ رباخوارى 4 ـ غيبت 5 ـ سوگند دروغ 6 ـ شهادت ناحق 7 ـ ميخوارى 8 ـ بى احترامى به كعبه 9 ـ دزدى 10 ـ پيمان شكنى 11 ـ تعرّب بعد از هجرت 12 ـ نوميدى از رحمت خدا 13 ـ ايمنى از مكر پروردگار .
و بعضى ديگر از علما و بيداران راه حق ، 14 گناه ديگر بر گناهان بالا افزوده اند : 1 ـ خوردن مردار 2 ـ خوردن خون 3 ـ خوردن گوشت خوك 4 ـ خوردن قربانى براى غير خدا 5 ـ خوردن هر حرامى مانند رشوه تحت عنوان سُحْت 6 ـ قماربازى 7 ـ كم فروشى 8 ـ كمك به ظالم 9 ـ حبس حق مردم بدون دست تنگى 10 ـ اسراف 11 ـ تبذير 12 ـ خيانت 13 ـ اشتغال به كارهاى بيهوده 14 ـ اصرار ورزيدن بر گناهان صغيره .
مجلسى سپس مى گويد : براى هيچ يك از اين اقوال و تعريف و شماره ى گناهان ، دليل مطمئنى نيست و شايد پنهان بودن كبيره يا عدد آن از طرف خدا مصلحتى باشد ، چنانكه در نهان بودن شب قدر و صلاة وُسْطى مصلحت است !
برخى از بيداران مى گويند : مصلحت پنهان بودن عدد كبيره ، يا خود كبيره در آن است كه انسان در تمام لحظات از هر گناهى خوددارى كند ; مبادا كه آن گناه كبيره باشد و اتّفاقاً در همان وقت انسان مورد خشم و غضب حق و سخط حضرت حق قرار بگيرد و توبه برايش مشكل شود . چون در روايات آمده است : از هر گناهى بپرهيزيد ; مبادا كه هنگام ارتكاب گناهى ناگهان مورد سخط قرار گيريد ، و از هيچ عبادتى روى مگردانيد كه رحمت او در عبادات پنهان است و ممكن است عبادتى باشد كه رحمت حق را به سوى شما جلب كند و شما نسبت به آن غافل باشيد .
6 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : أَرْكانُ الْكُفْرِ أَرْبَعَةٌ : الرَّغْبَةُ وَالرَّهْبَةُ وَالسَّخَطُ وَالْغَضَبُ .
« امام ششم از رسول اسلام نقل مى كند كه : پايه هاى كفر چهار چيز است :
1 ـ دلبستگى به دنيا و شهوات نفسانى ، 2 ـ ترس از دست رفتن دنيا و ترس از پرداخت جهاد و زكات ، 3 ـ ناخرسندى از فعل خدا نسبت به خود از تقسيم روزى و قضا و قدر ، 4 ـ خشم » .
7 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتّ : حُبُّ الدُّنْيا ، وَحُبُّ الرِئاسَةِ ، وَحُبُّ الطَّعامِ ، وَحُبُّ النَّوْمِ ، وَحُبُّ الرَّاحَةِ ، وَحُبُّ النِّساءِ .
« امام ششم از رسول خدا نقل مى كند : سرآغاز نافرمانى از خدا شش چيز است : دوستى دنيا ، رياست ، خوراك ، استراحت و دوستى ( بى مورد ) » .
زشتى اين شش برنامه ، در روايت ،در صورت افراط و گرايش بيش از حدّ به آن موارد است به عبارت ديگر ، اسلام نه افراط را مى پسندد و نه تفريط را ; بلكه اعتدال از مهمترين ويژه گى هاى اين دين الهى است كه حتى در مورد عبادات نيز مورد سفارش قرار گرفته است .
8 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ القَلْبِ وَشِدَّةُ الْحِرْصِ في طَلَبِ الدُّنْيا ( الرِّزق ) وَالإِصْرارِ عَلَى الذَّنْبِ .
« امام ششم از نبى اكرم نقل مى كند كه : از نشانه هاى بدبختى خشك چشمى و سخت دلى ، و حرص زياد در طلب دنيا و اصرار به گناه است » .
9 ـ عَنْ أَبي عَبْداللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ثَلاثٌ مِنْ كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقاً وَإِنْ صامَ وَصَلّى وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ : مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ وَإِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَإِذا وَعَدَ خَلَفَ ، إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ في كِتابِهِ : ( اِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ ) وَقالَ : ( أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ اِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ ) وفي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ ( وَاذْكُرْ في الْكِتابِ اِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَكانَ رَسُولاً نَبِيّاً ) .
« امام صادق (عليه السلام) از نبى اكرم نقل مى كند كه : سه صفت است كه در هركه باشد منافق است اگرچه اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند : كسى كه در امانت خيانت كند ، در سخن گفتن دروغ بگويد و هرگاه وعده دهد خلف وعده كند . خداوند در كتابش فرموده : خدا خيانتكاران را دوست ندارد و لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد و فرموده اسماعيل را در كتاب ياد كن همانا او درست وعده و رسول و پيامبر بود » .
آنچه ذكر شد نمونه اى است از ويژه گى هاى عارفان خائفِ از مقام حق ، و بيم داران از عذاب فردا . آن كس كه براى شناخت محرّمات اقدام نكند ، و آن كس كه محرّمات را مى شناسد و از آن پروا نمى كند امتيازى گريز ندارد از مسلمانى ندارد ، و آن كه از گنهكار و گناه پرهيز دارد و چون گوسپندى كه از گرگ مى گريزد از عاصيان عامد و گنهكاران معاند مى گريزد عارفى است كه خوف در دل او جايگزين شده است ، فرار و گريزش از گناه و اهل گناه ، دليل بر خوف اوست اين است معناى قول حضرت صادق امام به حق ناطق كه فرمود :(فَدَليلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ ).
منبع: http://erfan.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}